رادی من

ابر و غم

رادي ديروز صبح مي گفت خيلي احساس تنهايي مي كنم. فكر مي كنم هيچ كسي رو ندارم. يه حسي تو قلبمه كه ناراحتم مي كنه. بهش گفتم چرا فكر مي كني كسي رو نداري. مامان هميشه كنارته. مامان بزرگ و بابا بزرگ هم كه اومدن. بابا و داداشم هستن چرا احساس تنهايي مي كني؟ گفت آخه وقتي هوا  تيره و تار و ابريه، من خيلي غمگين مي شم. بغلش كردم و گفتم تا چند دقيقه ديگه هوا آفتابي مي شه تا اونوقت از عشق مامان گرما بگير. رادي خنديد، دنيا هم به روي من خنديد.چند دقيقه بعد هوا آفتابي بود.
24 ارديبهشت 1392

جاده خدا

صبح سيزده به در 92 از جاده زيباي روستاي كچا (اتوبان قزوين رشت- 20 كيلومتري رشت) يه سمت تهران راه افتاديم . زيبايي مسحور كننده جنگل نوشكفته و آواز پرندگان هوش از سرمان برده بود. تعدادي ماشين سوار كناره هاي جنگل بساط سيزده به درشونو پهن كرده بودن.  پسر 11 ساله‌ام راستين پرسيد: مامان چرا سبزه ها رو روي سقف ماشيناشون گذاشتن؟ جواب دادم براي اين كه اونو به آب بدن و براش از ريشه باستاني سيزده به در و الهه آب گفتم. دوباره پرسيد پس چرا سبزه هارو گره مي زنن. گفتم براي اين كه آرزوهاشون برآورده بشه. قديما اين طور فكر مي كردن. ناگهان رادي گفت: ببين راستين وقتي يه كار خوب مي كني و سبزه رو براي ماهي ها به آب ميدي تا بخورن خدا هم به جاش ...
22 ارديبهشت 1392

ترقه و فتيله در دنياي اقتصاد

چند روز پيش تو خونمون صحبت از گروني و ارتباطش با انتخابات رياست جمهوري بود. ناگهان رادي گفت: قيمت ها مثل ترقه هستن و فتيله شون دست رييس جمهوره. هر وقت فتيله رو روشن كنه قيمتا منفجر ميشن!
22 ارديبهشت 1392

شروع قصه

من يه پسر 5 ساله دارم كه اغلب مواقع با حرفاش منو شگفت زده مي‌كنه البته هميشه اينطوري بوده و از يك سالگي كه به خوبي حرف مي زده باعث تعجب همه مي شده. هميشه با خودم مي گفتم بايد حرفاشو يادداشت كنم تا وقتي خودش بزرگ شد اونا رو بخونه ولي اينقدر درگير روزمرگي بودم و هستم كه حالا كه 5 سال و 8 ماهشه اين تصميمو عملي كردم شايد كه توبزرگسالي خوشحالش كنه.
22 ارديبهشت 1392
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به رادی من می باشد